سایت شاعر و ذاکر اهل بیت مهندس سیدمصطفی مهدجو

****** آثارسیدمصطفی مهدجو شامل : مقالات دینی-جزوات دانشجویان-اشعارآیینی-سبک های مداحی******

سایت شاعر و ذاکر اهل بیت مهندس سیدمصطفی مهدجو

****** آثارسیدمصطفی مهدجو شامل : مقالات دینی-جزوات دانشجویان-اشعارآیینی-سبک های مداحی******

سایت شاعر و ذاکر اهل بیت مهندس سیدمصطفی مهدجو

سیدمصطفی مهدجو
شغل:مدرس دانشگاه
رشته تحصیلی:کامپیوتر-الهیات
سطح تحصیلات:کارشناسی ارشد
دراین سایت بااشعارآیینی ،سبکهای
مداحی ،مقالات مذهبی ،جزوه های
درسی ومعرفی آثارسیدمصطفی مهدجو در خدمت بازدیدکنندگان هستیم
کتب منتشزشده:درحریم محرم-درحریم فاطمیه-درحریم انتظار
**** نظریادتون نره *****

مقاله فدک *محقق:سیدمصطفی مهدجو*

مقاله فدک

«بسمه تعالی»

 

1.معنای فدک چیست؟

فدک از نظر لغوی به معنای باز وپراکنده وحلاجی شدن است مثل این که گویند:« فدک القطن» یعنی پنبه بازوحلاجی شد.  

2.موقعیت جغرافیایی و مشخصات فیزیکی فدک چیست ؟ 

سرزمین آباد و حاصل خیزى که در نزدیکى خیبر قرار دارد و فاصله آن تا مدینه حدود 140 کیلومتراست. «معجم البلدان، ماده فدک»

مابین 2 استان مدینه و حائل واقع شده است. مساحت آن حدود 50 کیلومتر در50 کیلومتر است.

3.فدک امروزی چگونه است؟

نام امروزی آن شهر حائط است و حدود 35000 نفر جمعیت دارد.مردم بومی آن را به نام فدک می شناسند.سال88 آقای هاشمی رفسنجانی سفری به آن منطقه داشتند و از مردم آن شهر پرسیدند نام این منطقه چیست؟ گفتند فدک پرسیدند مقصودتان از فدک چیست؟گفتند سرزمینی که پیامبر(ص)آن را به دخترش فاطمه(س)بخشید. درآن چشمه هایی دارد بانام عیون فاطمه. باغ هایی دارد با نام بساتین فاطمه. مسجدی نیز با نام مسجد فاطمه دارد.

4.در قوانین حقوقی فدک جزو چه نوع سرزمینهایی است؟

از نظر قوانین اسلامى، سرزمین هایى که از طریق جنگ و نبرد فتح مى شوند، متعلق به عموم مسلمانان است، و به وسیله حاکمان اسلامى تحت عنوان «مفتوحة عنوة» اداره مى شود؛ ولى سرزمینى که بدون نیروى نظامى، از طریق صلح و سازش در اختیار پیامبر قرار گیرد، «انفال» و یا «فى‏ء» و به اصطلاح امروزى «املاک خالصه» نامیده مى شود و از آنِ شخص پیامبر مى باشد و از درآمد آن نیازمندى هاى مسلمانان را برطرف مى کند.

5.فدک چگونه به دست مسلمانان رسید؟

در سال هفتم هجرى که ارتش اسلام دژهاى مستحکم خیبر را محاصره کرد، همه آنها با قدرت نظامى فتح گردید، جز «فدک» که مردم آنجا از در صلح و مسالمت وارد شدند و اراضى آنان به صورت املاک خالصه درآمد ، و در اختیار رسول خدا قرار گرفت
آنچه گفته شد، مورد اتفاق فقهای  اسلامى و مطابق با حکم قرآن مجید مى باشد، آنجا که مى فرماید:

وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرحشر/ 6
آنچه را خدا از آنان (یهود) به رسولش بازگردانیده چیزى است که شما براى به دست آوردن آن زحمتى نکشیدید نه اسبى تاختید، و نه شترى، امّا خداوند، فرستادگانش را بر آنچه خواهد چیره مى گرداند، که خداوند بر همه چیز تواناست.

 

6.پیامبر با فدک چه کرد؟

وقتی آیه «و آتِ ذَالقربی حقّه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذّر تبذیراً» اسرا (17)، آیه 26. نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه(س) را خواست و فدک را به او داد. طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص411.

7.سندتاریخی فدک تا چه اندازه معتبر است؟

علمای شیعه وگروهی از محدثین اهل تسنن اتفاق نظر دارند که وقتی آیه ی «آت ذالقُربی» نازل شد. پیامبر او را به دختر خود بخشید
از جمله ی محدثین اهل تسنن عبارتند از:
 
جلال الدین سیوطی
 
مُتقی هندی
 
ثعلبی
 
احمد بن عبدالعزیز جوهری
 
ابن ابی الحدید
حَلبی
 
مسعودی
 
یاقوت حموی
و از جمله محدثین می توان به شخصیت هایی چون:
 
مرحوم کلینی
 
عیاشی
. شیخ صدوق اشاره کرد

برای دستیابی به احادیث مربوطه از محدثین شیعه وسنی وآدرس دقیق آنها می توانید به الدر المنثور ج 4 ص 177 و فروغ کافی مراجعه کنید

8.چراپیامبر(ص) فدک را به حضرت زهرا(س)بخشید؟

کلیه ی مفسرین شیعه وسنی قبول دارند که آیه ی «آت ذالقُربی » در حق نزدیکان پیامبر است و دختر آن حضرت ، بهترین مصداق «ذالقُربی» است. نیز این مطلب که هنگام نزول این آیه ، پیامبر فدک را به دختر خود بخشید، مورد اتفاق دانشمندان شیعه وبرخی از دانشمندان اهل تسنن است
چرا پیامبر فدک را به دختر خود می بخشد؟
جواب هایی را که علمای شیعه به این سؤال داده اند متفاوت است که برخی از آنها اشاره می کنیم:
1-زمامداری مسلمانان بعد از وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق تصریحات مُکّرر ایشان با حضرت علی (علیه السّلام) بود. وپیامبر نیز به خوبی می دانست که مقام و منصب خلافت به هزینه ی سنگینی نیاز دارد. بنابراین فدک را به حضرت فاطمه (علیها السّلام) بخشید که همسر ایشان بعداً بتواند از درآمد فدک به نحو احسن استفاده کند.
2-اهل بیت ودودمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید بعد از ایشان به صورت آبرومندی زندگی می کردند. برای تأمین این منظور پیامبر فدک را به دختر خود بخشید
3-پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به خوبی واقف بود که گروهی به علل مختلف کینه ی حضرت علی (علیه السّلام) را در دل داشتند ودارند. یکی از راههای زدودن این کینه ها این بود که امام از طریق کمک های مالی از آنان دلجویی کند وعواطف آنان را به خود جلب نماید و از این طریق موانع عاطفی را که بر سر راه خلافت بود از میان برداشته شود
4-دلیل دیگری را که می شود ذکر کرد این است که خود پیامبر می فرماید:این فدک در عوض ومهریه ی مادرت حضرت خدیجه (علیها السّلام) می باشد.

9.سرگذشت فدک بعد از پیامبر چه بود؟

سرگذشت فدک پس از پیامبر(ص) پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه(س) از فدک محروم گردید و کارگرانش را از فدک بیرون کردند. آن حضرت برای پس گرفتن فدک بسیار کوشید؛ ولی دستگاه خلافت از این کار سرباز زد. ممنوعیت حضرت فاطمه(س) از فدک در زمان خلافت ابوبکر بن ابی قحافه پیریزی شد. پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه(س) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت وتا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتی حکومت به بنی عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهرا (س)گرفت.فرزند منصور(مهدی) فدک را به فرزندان زهرا(س) بازگردانید. پس از مهدی، موسی و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه(س) پس گرفتند. وقتی خلافت به مأمون عباسی رسید، به طور رسمی فدک را به فرزندان حضرت زهرا(س) بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر میگرداندند و گاه پس میگرفتند. در عصر آنها، فدک مسأله‏ای سیاسی به شمار میآمد نه انتفاعی و اقتصادی. خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند. برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه(س) باز گرداند، بنیامیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو بااین کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی.

سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.

سرانجام در دوران متوکل عباسی فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصی به نام «عبدالله بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت خرمایی که به دست مبارک پیامبر(ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقی بود. شخصی که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابی امیة ثقفی» نام داشت که پس از بازگشت به بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلج شد

. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217

مسلم بن حجّاج نیشابوری، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه(س) را به طور مشروح آورده و از عایشه چنان نقل کرده است که، حضرت فاطمه(س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت. صحیح مسلم، ج 3، ص 1380

 

10. سرگذست فدک از زبان امیرالمومنین در نهج البلاغه چیست؟

 «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند؛ و خداوند بهترین داور است.» نهج البلاغه فیض‏الاسلام، نامه 45.

11.آیاعلی(ع) هنگامی که به خلافت رسید فدک را پس گرفت؟

امام در زمان خلافتش ضمن نامه‌ای به «عثمان بن حنیف» فرماندار بصره نوشت:

:(نهج البلاغه نامه45) بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین...؛

آری از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده است، «فدک» در دست ما بود. مردمی بر آن بخل ورزیدند و مردمی سخاوتمندانه از آن چشم‌پوشی کردند
از کلام حضرت فهمیده می‌شود که «فدک» در زمان خلافت امیرمؤمنان(ع) پس گرفته نشد و در دست فرزندان حضرت زهرا(س) قرار نگرفت. حال چرا حضرت آن را به صاحبان اصلی‌اش نداد،
امام در جریان بیعت و آغاز زمامداریش، به برگرداندن حقوق و اموال (که در دورة حاکمان پیش غصب شده بود) اصرار ورزید و بسیار تأکید کرد. حال پس از رسیدن به قدرت، اگر «فدک» را پس می‌گرفت،‌ به ذهن برخی خطور می‌کرد آن همه اصرار برای خودش بود

حضرت موسی بن جعفر(ع)در پاسخ به این سؤال که چرا امام علی (ع) در دورة زمامداریش فدک را تصرف نکرد، فرمود:
«لأنا أهل البیت لا یؤخذلنا حقوقنا ممَّن ظلمنا إلا هو و نحن اولیاء المؤمنین إنّما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممَّن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا  چون ما اهل بیت پیامبر چنین خصوصیتی داریم که حقوق‌مان را از کسانی که به ما ستم کرده‌اند، جز خدا نمی‌ستاند؛ ما اولیای مؤمنان هستیم. به نفع آنان فرمان می‌رانیم و حقوق آنان را از کسانی که به آنان ستم روا داشته‌اند، می‌ستانیم، ولی برای خود در این راه تلاشی نمی‌کنیم» علل الشرایع، صدوق، باب العلل التی مِن أجلها ترک فدکاً.

12.علل غصب فدک توسط خلیفه اول چه بود؟

2موضوع مهم را میتوان از دلایل اصلی غصب فدک توسط خلیفه اول برشمرد:

موضوع اول:

عایشه از دو مسئله همیشه رنج می برد:

1. اول اینکه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) چون به خدیجه زیاد علاقه مند بود و گاه و بیگاه او را به نیکى یاد مى کرد حسد عایشه تحریک مى شد، حتى گاهى اعتراض مى کرد و مى گفت: خدیجه پیرزنى بیش نبود چرا این قدر او را تعریف مى کنى؟پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جواب مى داد: کجا مانند خدیجه پیدا مى شود؟ اولین زنى بود که به من ایمان آورد واموالش را در اختیارم قرار داد. در تمام کارها یار و یاورم بود. خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد. [تذکرة الخواص ص 303- مجمع الزوائد ج 9 ص 224.]

عایشه مى گوید: بر هیچ زنى مانند خدیجه رشک نمى بردم با این که سه سال پیش از عروسى من مرده بود. زیرا رسول خدا خیلى از او تعریف مى کرد. و خدا به رسولش دستور داده بود که به خدیجه بشارت بدهد که در بهشت قصرى برایش مهیا شده است. بسا اوقات رسول اکرم گوسفندى را مى کشت و گوشتش را براى دوستان سابق خدیجه مى فرستاد. [صحیح مسلّم ج 4 ص 1888] حضرت صادق علیه السلام مى فرماید: روزى رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) وارد منزل شد. عایشه را دید که در مقابل حضرت زهرا ایستاده داد و مى گوید: اى دختر خدیجه تو گمان مى کنى مادرت بهتر از من است؟ چه فضیلتى بر من دارد؟ او هم زنى مثل ما بود.

رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) سخن عایشه را شنید. وقتى فاطمه چشمش به پدر افتاد شروع به گریه کرد. پیغمبر فرمود: فاطمه جان چرا گریه مى کنى؟ عرض کرد: عایشه به مادرم توهین مى کند.

رسول خدا خشمناک شد و فرمود: عایشه ساکت شو. خداوند متعال زن هاى با محبت و بچه دار را مبارک قرار داده است. خدیجه براى من فرزندانى به نام طاهر، قاسم و فاطمه و رقیه و ام کلثوم و زینب آورد ولى خدا ترا عقیم و نازا قرار داد (بحارالانوار ج16 ص 3)

2. پیغمبر اکرم بیش از حد متعارف به فاطمه اظهار علاقه مى نمود. همین اظهار محبت ها، روح حسود عایشه را در عذاب قرار مى داد زیرا طبیعت زن هاست که از فرزند هوو خوششان نمى آید. به قدرى ناراحت بود که گاهى به پیغمبر اعتراض مى کرد و مى گفت: با اینکه فاطمه شوهردار است هنوز او را مى بوسى؟

پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در جوابش مى فرمود: تو از مقام و منزلت فاطمه (علیهاالسلام) خبر ندارى و الا این سخن رانمی گفتی هر چه بیشتر از فاطمه تعریف مى کرد حسد عایشه بیشتر تحریک مى شد و در مقام اعتراض بر مى آمد(کشف الغمه ج2ص85)

روزى ابوبکر مى خواست خدمت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله برسد، صداى داد و فریاد عایشه را شنید که به رسول خدا مى گفت: به خدا قسم مى دانم تو على و فاطمه را بیشتر از من و پدرم دوست دارى.ابوبکر داخل شد و به عایشه گفت: چرا بلندتر از رسول خدا سخن مى گویى. [مجمع الزوائد ج 9 ص 201] علاوه بر این، عایشه عقیم و بى فرزند بود و نسل پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از فاطمه به وجود آمد. این موضوع نیز عایشه را رنج مى داد. بنابراین حسد و کدورت عایشه را باید یک امر طبیعى حساب کرد. و بر طبق جریان عادى، گاهى پیش پدرش ابوبکر مى رفت و از فاطمه علیهاالسلام شکایت مى کرد. لذا مى توان حدس زد که ابوبکر هم قلبا از فاطمه مکدر بوده است و منتظر فرصت بودند تا آتش حسد و کینه ى خودشان را فرونشانند و از فاطمه علیهاالسلام انتقام بگیرند. و قتى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) وفات کرد فاطمه گریه مى کرد و مى فرمود: آه چه روز بدى دارم ابوبکر مى گفت: آرى، روز بدى در پیش دارى. ارشاد مفید ص 90

موضوع دوم:عمر و ابوبکر فکر مى کردند که فضائل و کمالات ذاتى و مقام علم و دانش و فداکارى هاى على (علیه السلام) قابل انکار نیست. سفارشات پیغمبر هم نسبت به او در بین مردم شایع است. داماد و پسر عموى پیغمبر هم که هست. اگر وضع اقتصادى او نیز خوب و پولى در اختیار داشته باشد، ممکن است گروهى با او همدست شوند و خطرى براى خلافت بوجود آید. این نکته ای است که عمر به ابوبکر تذکر داد. به ابوبکر گفت: مردم بندگان دنیا هستند و جز آن هدفى ندارند، تو خمس و غنائم را از على (علیه السلام) بازگیر و فدک را از دستش بیرون بیاور، وقتى پیروانش دست او را خالى دیدند رهایش مى سازند و به جانب تو متمایل مى گردند. ناسخ التواریخ ج زهرا ص 122

13.انگیزه غصب فدک در منظر بزرگان شیعه وسنی:

1.عالم اهل سنت به نام ابن ابی الحدید می گوید: روزی از علی فارقی (که استاد او بود) پرسیدم: آیا فاطمه در ادعای فدک راستگو بود؟

او گفت: آری، پرسیدم: پس چرا ابوبکر ملک او را به او پس نداد؟

استاد تبسمی کرد و گفت: اگر آن روز، ابوبکر فدک را به مجرد ادعای فاطمه به او می داد؛ فردا ادعای خلافت را برای شوهرش علی می کرد و ابوبکر را از مسند پائین می کشید و ابوبکر چون او را راستگو دانسته بود نمی توانست پاسخی دهد.

کتاب جان پیامبر (صلی الله علیه و آله) امیرالمومنین (علیه السلام) از آقای حاج سید محمد نجفی یزدی ص 88 چاپ دوم پائیز 82

2. شهید مطهری در مورد فدک می فرماید:

یادم هست که از وقتی بچه بودم گاهی می‏دیدم بعضی افراد برایشان یک شبهه پیدا می‏شود که چرا حضرت زهرا با آن مقام عصمت و قداست رفت در مسجد پیغمبر و از مسئله فدک دفاع کرد، در حالی که آنها کسانی بودند که: وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ اسیراً. انَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ «انسان/ 8 و 9»، یا علی خودش می‏گوید: وَ ما اصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ «علیّ مرتضی علیه السلام در موضوع فدک می‏فرماید: فَشَحَّتْ عَلَیْها نُفوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْها نُفوسُ قَوْمٍ اخَرینَ ... وَ ما اصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ وَ النَّفْسُ مَظانُّها فی غَدٍ جَدَثٌ، تَنْقَطِعُ فی ظُلْمَتِهِ اثارُها «نهج البلاغه، نامه 45.»: گروهی در آن طمع بستند و گروهی زهد ورزیدند ... و من با فدک و یا غیر فدک چه کنم در حالی که فردا این بدن جایگاهش گور است و در آن تاریکی آثارش از هم گسیخته گردد. »

و به قول شاعر فارسی:آن که رست از جهان فدک چه کند    آن که جست از جهت فلک چه کند

بعد من رسیدم به این جا که دو مسئله است: رفتن دنبال حق مغصوب برای نجات دادن حق یک مسئله است، یک ارزش بسیار عالی اسلامی و انسانی است، و رفتن برای این که گرسنه مانده‏ام، می‏خواهم شکمم را سیر کنم که صرفا انگیزه حیوانی داشته باشد مسئله دیگری است. اگر صرفا مسئله سیر شدن شکم باشد بله مسئله مهمی نیست. چنین انسانهایی که در حالی که گرسنه هستند آنچه دارند به دیگران می‏دهند آنجا هم می‏گفتند مال دیگران است. اما نه، یک وقت من مال و ثروت دارم، ایثار می‏کنم، حق خودم را خودم می‏دهم و به دیگری ایثار می‏کنم؛ ارزش این کار [محفوظ است.] یک وقت حق من را دیگری به زور می‏گیرد، اینجا اگر حقم را نگیرم ضد ارزش است، اگر بگیرم ارزش است. دنبال حق رفتن ارزش است.

   14.آیا خلیفه اول اعترافاتی درباره غصب حق اهل بیت داشت؟

    از گفته های تاریخی می توان استفاده کرد که شخص ابوبکر نیز در باطن امر، به حقانیت حضرت زهرا(علیها السلام) در امر فدک معتقد بوده است.

در این خصوص به چند مورد و شاهد می توان اشاره کرد:

1-دراصول کافی از امام کاظم آمده است: در پی احتجاجات حضرت زهرا(س) و گواهی علی(ع) و ام ایمن، ابوبکر در نوشته ای دستور ترک تعرض از فدک را صادر کرد و چون فاطمه نامه را گرفت و برگشت، در راه عمر خبردار شد و آن نامه را گرفت و پاره کرد و دور ریخت. اصول کافی، ج2، ص443

2-بنابر آنچه در کتاب «الإمامة والسیاسه» ذیل صفحه، به عنوان یک روایت آمده است:

    : هنگامی که ابوبکر و عمر برای عذرخواهی! و عیادت به خانه فاطمه آمدند، ابوبکر با اعتراف به اشتباه خود در مورد فدک و خلافت چنین گفت

   الامامة والسیاسه، ص13  «یا حَبِیبَة رَسُول الله، أَ غَضَناکِ فِی مِیراثِکِ منه وَفِی زَوجِکِ

     «ای حبیبه پیامبرخدا، ما تو را درباره میراثت از پدرت و در مورد شوهرت (امر خلافت) خشمگین و ناراحت کردیم.

     و آنگاه فاطمه(علیها السلام) فرمود: «چگونه خاندان تو از تو ارث ببرند و ما از حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)ارث نبریم؟! الامامة والسیاسه، ص13 

15.خطبه فدکیه چیست:

بعد از غصب فدک توسط خلیفه اول که با تحریک خلیفه دوم انجام شد حضرت زهرا به مسجد رفته با استدلال قرآنی ثابت کرد که فدک حق اوست

16.خطبه فدکیه از پیامبراست یا از حضرت زهرا؟

هنگامی که خطبه فدکیه حضرت ایراد شد، اعجاب همگان را برانگیخت به طوری که دیگران گفتند، پیامبر(ص) با همان بلاغت و فصاحت سخن می گوید

17.شان و شاخصه خطبه فدکیه از دیدگاه علامه جوادی آملی:

خطبه فدکیه فشرده نهج البلاغه و مادر نهج البلاغه است و نهج البلاغه تأثیری از خطبه فدکیه است

این در حالی است که نهج البلاغه یک ربع قرن قبل از نهج البلاغه ایراد شده است و این نشان از عمق عظمت و اهمیت خطبه فدکیه دارد در این خطبه کوتاه دنیایی از معارف نهفته شده است و عمده مطالبی که در نهج البلاغه آمده است در خطبه فدکیه یافت می شود از نظر مباحث فلسفی دینی، فلسفه تکوینی، مباحث الهیاتی، کلام، در حوزه اندیشه سیاسی، مباحث اجتماعی، مباحث قرآنی، شأن قرآن و برخی نکات تاریخی.

در یک کلام میتوان گفت نسبت خطبه فدکیه به نهج البلاغه مانند نسبت سوره حمد به قرآن است.

18.فرازهایی از خطبه فدکیه:

خطبه آن حضرت بعد از غصب فدک:
روایت شده هنگامى که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه علیهاالسلام بگیرند و این خبر به ایشان رسید، لباس بتن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالیکه چادرش به زمین کشیده مى‏شد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، بر ابوبکر که در میان عده‏اى از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد، در این هنگام بین او و دیگران پرده‏اى آویختند، آنگاه ناله‏اى جانسوز از دل برآورد که همه مردم بگریه افتادند و مجلس و مسجد بسختى به جنبش درآمد
سپس لحظه‏اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آنگاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد...

اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز مى‏گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنجهاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است
پس اگر او را بشناسید مى‏دانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم
رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشرکان کناره‏گیرى کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حکمت و پند و اندرز نیکو بسوى پروردگارشان دعوت نمود، بتها را نابود ساخته، و سر کینه‏توزان را مى‏شکند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند

تا آنگاه که صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره برکشید، زمامدار دین به سخن درآمد، و فریاد شیطانها خاموش گردید، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره‏هاى کفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهانهاى شما به کلمه اخلاص باز شد، در میان گروهى که سپیدرو و شکم به پشت چسبیده بودند
و شما بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعه‏اى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش‏زنه‏اى بودید که بلافاصله خاموش مى‏گردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبى مى‏نوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مى‏کردید، خوار و مطرود بودید، مى‏ترسیدند که مردمانى که در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتیها کشیدید
هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانى که سرآنان را به زمین نمى‏کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمى‏کرد، باز نمى‏گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او، نزدیک به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به کمر بسته، نصیحت‏گر، تلاشگر، و کوشش‏کننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت‏کننده نمى‏هراسید. و این در هنگامه‏اى بود که شما در آسایش زندگى مى‏کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر مى‏بردید تا ناراحتى‏ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد مى‏کردید، و به هنگام نبرد فرار مى‏نمودید

و آنگاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبه‏گان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه‏هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفى‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده کرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آماده‏اید، آنگاه از شما خواست که قیام کنید، و مشاهده کرد که به آسانى این کار را انجام مى‏دهید، شما را به غضب واداشت، و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و بر آبى که سهم شما نبود وارد شدید
این در حالى بود که زمانى نگذشته بود، و موضع شکاف زخم هنوز وسیع بود، و جراحت التیام نیافته، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید که از فتنه مى‏هراسید، آگاه باشید که در فتنه قرار گرفته‏اید، و براستى جهنم کافران را احاطه نموده است
این کار از شما بعید بود، و چطور این کار را کردید، به کجا روى مى‏آوردید، در حالى که کتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احکامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید، آیا بى‏رغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حکم مى‏کنید؟ که این براى ظالمان بدل بدى است، و هرکس غیر از اسلام دینى را جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود

آنگاه آنقدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد، و کشیدن آن سهل گردد، پس آتش‏گیره‏ها را افروخته‏تر کرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعله‏ور سازید،و براى اجابت نداى شیطان، و براى خاموش کردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید، به بهانه خوردن، کف شیر را زیر لب پنهان مى‏خورید، و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپه‏ها و درختان کمین گرفته و راه مى‏رفتید، و ما باید بر این امور که همچون خنجر برّان و فرورفتن نیزه در میان شکم است، صبر کنیم
و شما اکنون گمان مى‏برید که براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمى‏دانید؟ در حالى که براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم
اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى‏قحافه،آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى‏اندازید، آیا قرآن نمى‏گوید «سلیمان از داود ارث برد» النمل: 16 ، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد» مریم: 6 ، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر ازدیگرانند» الاحزاب6 ، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‏کند که بهره پسر دو برابر دختر است» النساء11، و مى‏فرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران»البقره180
و شما گمان مى‏برید که مرا بهره‏اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه‏اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى‏گوئید اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى‏برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى‏دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد
چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده‏گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى‏برند، و پشیمانى به شما سودى نمى‏رساند، و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى‏شود. آنگاه رو بسوى انصار کرده و فرمود:

اى گروه نقباء، و اى بازوان ملت، اى حافظان اسلام، این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهل‏انگارى از دادخواهى من چرا؟

آیاپدرم پیامبر نفرمود:حرمت هرکس در فرزندان او حفظ مى‏شود چه بسرعت مرتکب این اعمال شدید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغ او فروریخت، در صورتى که شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن مى‏کوشیم هست، و نیرو براى حمایت من در این مطالبه و قصدم مى‏باشد.

آنگاه ابوبکر پاسخ داد:

اى دختر رسول خدا! پدر تو بر مؤمنین مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر کافران عذاب دردناک و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگریم وى در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست، که وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نیز در هر کار بزرگى پیامبر را یارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمى‏دارند، و تنها بدکاران شما را دشمن مى‏شمرند
پس شما خاندان پیامبر، پاکان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و بسوى بهشت رهنمون بودید، و تو اى برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ایجاد نخواهد گردید
و بخدا سوگند از رأى پیامبر قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نکرده‏ام، و پیشرو قوم به آنان دروغ نمى‏گوید، و خدا را گواه مى‏گیرم که بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم که فرمود: «ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمى‏گذاریم، و تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث مى‏نهیم، و آنچه از ما باقى مى‏ماند در اختیار ولىّ امر بعد از ماست، که هر حکمى که بخواهد در آن بنماید.» وتوئى سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاک براى فرزندانت، فضائلت انکار نشده، و از شاخه و ساقه‏ات فرونهاده نمى‏گردد

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
پاک و منزه است خداوند، پدرم پیامبر، از کتاب خدا روى‏گردان و با احکامش مخالف نبود، بلکه پیرو آن بود و به آیات آن عمل مى‏نمود، آیا مى‏خواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم نمائید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دامهائى که در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این کتاب خداست که حاکمى است عادل، و ناطقى است که بین حق و باطل جدائى مى‏اندازد، و مى‏فرماید:- زکریا گفت: خدایا فرزندى به من بده که- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و مى‏فرماید: «سلیمان از داود ارث برد.»

آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود:
اى مسلمانان! که براى شنیدن حرفهاى بیهوده شتابان بوده، و کردار زشت را نادیده میگیرید، آیا در قرآن نمى‏اندیشید، یا بر دلها مهر زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگى آورده، و گوشها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده.

سپس آن حضرت رو به سوى قبر پیامبر کرد و فرمود:
بعد از تو خبرها و مسائلى پیش آمد، که اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى‏کرد
ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدندهر خاندانى که نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما
مردانى چند از امت تو همین که رفتى، و پرده خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‏ها را آشکار کردند
بعد از تو مردانى دیگر از ما روى برگردانده و خفیفمان نمودند، و میراثمان دزدیده شد
تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل مى‏گردید

 

 

پژوهشی از:سیدمصطفی مهدجو

ربیع الآخر1434هجری قمری

اسفند1391هجری خورشیدی

لطفا انتقادات و پیشنهادات خود را با بنده در میان بگذارید:

mahdjoom@gmail.com       teach2013m@yahoo.com

 


  • سیدمصطفی مهدجوبابلی

نظرات  (۱)

من مطلب شما رونخوندم به علت اینکه یک اشکال دیدم ایا کسی که باحیله ونیرنگ و.. یه منسبی روغصب کنه میشه اونایی که واقعیت امرمیدونندقبول کنندمثلا خلیفه اول توی تیتربعضی قسمتا اوردید مثال ایایه نفردزدباشه لباس پلیس وبه تنش بکنه واقعا پلیس میشه به نظرم نبایدمینوشتیدخلیفه اول
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی