خدایابنده ای بردرگهت چشم ترآورده
فقیری بی پناهی حال زارومضطرآورده
به درگاه توآمدبنده عصیانگر وخواری
که ازبارگناه خودهزاران دفترآورده
دراین تاریکی شب عبددربندوسیه رویی
به درگاه تواعمالی کریه المنظرآورده
الاای دستگیرخلق لطف دیگری بنما
به این عبدی که عصیانش دگرازپادرآورده
گنه کاری که عمرپربهایش رابه شیطان داد
سری افکنده وسوزان دلی براین درآورده
به فضل خویش هربارازگناهی چشم پوشیدی
به جای شکردیدی یک گناه دیگرآورده
سپاس بی کران پروردگارمهربانی که
به لطف خودهزاران حاجت دل رابر آورده
تاکه دنیا آمدی دنیا سر و سامان گرفت
نه فقط دنیا که مافیها سر و سامان گرفت
آمدی و مدعی های دروغین جا زدند
قصه پیغمبری یکجا سر و سامان گرفت
هم نبی و هم امام و هم رسول مرسلی
از شما آدم الی عیسی سر و سامان گرفت
آمدی افسانه ها رنگ تحقق یافتند
عشق مجنون ، جذبه لیلا سر و سامان گرفت
آمدی حرف از شهود و عالم معنا زدی
وحدت پیدا و ناپیدا سر و سامان گرفت
درزمان جاهلیت صحبت از معراج شد
« قابَ قَوسَین اَو اَدنی » سر و سامان گرفت
ای مدال افتخارت « لَعَلی خُلُقٍ عَظیم »
آمدی آیات « کَرَّمنا » سر و سامان گرفت
« انَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقکُم » به لب
اختلاف خادم و مولا سر و سامان گرفت
جای الّا من و الّا تو ، الّا الله شد
در قواعد ، حرف استثنا سر و سامان گرفت
آن مدینه فاضله که آرزوی انبیاست
با شما آقا چه رعدآسا سر و سامان گرفت
نه نه رعدآسا که خون دل به پایش ریختی
تا نهال نورس و نوپا سر و سامان گرفت
سوختی ، تا که بسازی امت اسلام را
« باخِعٌ لِنَفسِکَ » اما سر و سامان گرفت
یک « حسینٌ مِنّی » ات آنطور جریان ساز شد
نهضت خونین عاشورا سر و سامان گرفت
« یا اَبَالقاسِم تَوَجَّهنا تَوَسَّلنا بِکَ »
آنقدر گفتیم کار ما سر و سامان گرفت
خسته از راه سفرمی رسداسطوره صبر
تاکه تاویل کندآیه ای ازسوره صبر
اربعین،کرببلا،یادشهیدالشهدا
روضه خوان کیست مهین بانوی منصوره صبر
درتکاپوی ورود اسرا داشت به لب
دم به دم زمزمه ادعیه ماثوره صبر
شرح صدری که خدا کردعطابرزینب
دراسارت همه جا رافع دلشوره صبر
کاخ بیداد ز بن کنده شدورفت به باد
تاکه واکردزبان گوهرمستوره صبر
عمریست پا به پای غمت گریه می کنم
بر خون پاک و محترمت گریه می کنم
دیری لباس نوکریت افتخار من
در پای بیرق و علمت گریه می کنم
هجده هزار نامه و هفتاد و دو شهید
ازماجرای بیش و کمت گریه می کنم
در خواب،جمعه،کرببلا،روضه قحط آب
کز کرده گوشه حرمت گریه می کنم
تا مادرت قبول نماید زیارتم
با بیت های محتشمت گریه می کنم
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
ارباب هم نوای دمت گریه می کنم